کرختی و کمبود انرژی در افسردگی گاهی بسیار سودمند است. افسردگی پکیجی است که اغلب بدن و روان را به یک میزان دچار افت انرژی میکند و سپس طی یک سیکل تکرار شونده افت انرژی هرکدام منجر به افت انرژی دیگری میشود.
مثلا: فردی که با خلق پایین از خواب بیدار میشود به لحاظ شناختی بیشتر قادر به یادآوری خاطراتی خواهد بود که تم شکست، ازدستدادن و در حالت کلی غم دارند. یادآوری این خاطرات انرژی روانی را پایین تر میآورد و …
اما زمانی که افسردگی مزمن و تبدیل به سبک زندگی شود کم کم راه به ریشه های روان میبرد و میل به زندگی را سست میکند. فرد میل دارد تا تمام تماس های زندگی بخش خود را قطع کند. رابطه، ارتباطات دوستانه و اجتماعی، کار و نهایتا خود “زندگی”. اما از انجایی که خلق پایین، انرژی برای عملی کردن
این اهداف برای فرد باقی نمیگذارند، فرد خوشبختانه در تحقق این آرزوها ناکام میماند. تا اینجا روند افسردگی در حالت عادی پیش میرود اما … گاهی اوقات مغز به عنوان دفاعی در برابر افسردگی یکباره خلق را به حالتی شیداگونه ارتقا میدهد!
به این حالت منیک دیفنس گفته میشود. یعنی زمانیکه فرد هنوز از نظر شناختی افسرده است اما خلق بالایی دارد. وضعیتی که در آن گویی فکر و خلق نامتجانس میشوند…. حالا انرژی لازم برای خود تخریبی هم فراهم میشود.
اطرافیان هم که خیالشان از بابت فرد افسرده راحت تر شده کمتر پیگیر وضعیت او میشوند. شرایط برای خودکشی فراهم میشود و نهایتا “یک روز هم خبر که بیا او تمام کرد”
افسردگی را در مراحل ابتدایی دریابید و به رواندرمانگر مراجعه کنید اما در مراحل پیشرفته تر حتما ابتدا به روانپزشک و سپس همراه دارو درمانی به رواندرمانگر مراجعه کنید. مهم است که فکر و خلق هردو با هم بهبود یابند.